.

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 111
بازدید دیروز : 144
بازدید هفته : 256
بازدید ماه : 255
بازدید کل : 20363
تعداد مطالب : 739
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


فال حافظ


نخبه گان :

غلام محمد ميمنه گي تصوير گري بزرگ

 

غلام محمد ميمنگي درخشان ترين سيماي هنري دوران ماست براي اين که جز او هنر آفرين ديگري را نمي شناسيم که ويژگي هاي چند گانۀ او را دارا بوده باشد.

ويژگي هايي  که  مي توان چنين فشرده ساخت:

ـ او نخستين نقاش کشور ماست که در يکي از بلاد فخيمه (!) آموزش هنري مي بيند و پيروزمندانه با لقب پروفيسر به کشور بر مي گردد.

ـ او چيرگي چشم گير و بلامنازعي در هنر نقاشي دارد و تا همين اکنون نيز، دست اندر کاران اين حوزۀ هنري، خود بر اين امر گواهي مي دهند.

ـ او  در حالي که نقاشي سنتي است اما ...


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: دو شنبه 26 تير 1396برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

نخبه گان ( زنده گینامه دکتر علی شریعتی )

زندگینامه دکتر علی شریعتی

در یکی از روزهای سال 1312 در خانواده محمد تقی شریعتی مرد دین و خدا، آموزگاری خردمند و انسانی پارسا و کوشا نوزادی چشم به جهان گشود.

پدرش با ارادت خاصی که به پیشوای  بزرگ شیعیان و ابرمرد دنیای اسلام داشت، او را" علی" نام نهاد. علی شریعتی دوران کودکی را پشت سر گذاشت و راهی دبستان شد.

علی شریعتی شش سال بعد به دبیرستان فردوسی رفت و سپس دانشسرای مقدماتی را در مشهد به پایان برد. همه آنهائی که علی شریعتی را از نزدیک میشناختند بدین واقعیت اعتراف دارند که 


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: شنبه 27 خرداد 1396برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

نخبه گان :( زنده گینامه رابیند را تان تاگور)

زندگینامه رابیندرانات تاگور شاعر هند

 

 «رابیندرانات تاگور Rabidranath Tagor» شاعر، متفکر و نابغه ی هندی درششم ماه مه سال ۱۸۶۱ درشهر کلکته درخانواده مهاراجه ای که ثروت زیادی داشتند متولد گردید و درهفتم اوت ۱۹۴۱ در شهر کلکته در۸۰ سالگی دار فانی را وداع گفت .

درآغاز قرن نوزدهم مرد متفکری به نام «راجا را موهان روی » نهضت تازه ای در ادب و فلسفه بنیاد نهاد؛ نهضتی که عظمت آن را هیچ مرد متفکر اروپایی نمی تواند دریابد و همین نهضت بود که صد سال بعد توانست هندی آزاد ومستقل به وجود آورد. تاگور از پیروان شایسته این نهضت عظیم بود. او از محیط مدرسه و معلمین خصوصی تنها توانست قواعد علوم و زبان را فراگیرد و تفکرات تنهایی او وی را بر کرسی افتخار قرار داد، مادر وبرادر بزرگش نیز از استعداد فهم زبان و فلسفه ومنطق برخوردار بودند ومشوق او در دانش اندوزی بودند، و بحث های پرشور آنان پایه فهم عمیق وجهان بینی شگفت آوری شد که نام وی را جاودان ساخت. رابیندرانات تاگور کار ادبی خود را درسال ۱۸۷۶ با سرودن اشعار «غنایی» آغاز کرد. وی در بیستم سپتامبر ۱۸۷۷میلادی برای...


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: پنج شنبه 29 مهر 1395برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها ( رودکی و حافظ در منابع غرب )

رودکی و حافظ در منابع غرب

Rudaki 859-941

Hafez 1325-1390

 

از جوی مولیان – تا آب رکن آباد

 

 

رودکی ، شاعر،خواننده و موسیقی دان تاجیک ،پایه گذار شعرکلاسسیک فارسی در بیش از هزار سال پیش است. ازحدود صدهزارشعراو،حدود 1000شعربجامانده که در ژانرهای گوناگون سروده شده اند. زبان فارسی نو بعدها شامل زبان دری،زبان فارسی ، و زبان پارسی  شد . اونه تنها شاعری متفکر بلکه استادی درشعر اروتیک استتیک است . وی غیرازانتقاد از بی عدالتی و زورگویی ،دارای جهانبینی پانته ایستی (طبیعت خدایی ) نیز بود .

ابوعبدالله جعفربن رودکی درسال 859 میلادی در رودک سمرقند بدنیا آمد ودرسال 941 درآنجا درگذشت . به روایت تاریخ ،اودر8سالگی حافظ قرآن بود و شعرمیسرود. وی در موسیقی ، شاگرد بختیار، استاد فلوت آن دیار بود ، جکومت سامانیان در قرن 9 و 10 برای شکوفایی فرهنگی جامعه حود کوشید تا ادبیات اسلامی را باادبیات پیش از اسلام آشتی دهد. دردربار نصر دوم، ابول فضل بلعمی وزیر مشوق ادبیات و افرادی چون رودکی بود. بامرگ بلعمی حضوراودر دربار پایان یافت و در سال 937 رانده شد و به روستای محل تولدش بازگشت ودرفقر درگذشت .

ازرودکی غیراز غزل وجملات قصار،اشعاری درباره عشق و شراب و اشعاری مدحی بجا مانده . غیر ازکتاب عشقی سندبادنامه ، رودکی افسانه های2000ساله کتاب کلیله و دمنه را که اززبان سانسکریت ترجمه شده بودند ، به شعردرآورد. کتاب کلیله و دمنه افسانه هایی ...


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: جمعه 14 خرداد 1395برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها :( خیام شاعر، )

خیام شاعر، خیام فیلسوف؛

 

شاید كمتر كتابی در دنیا مانند مجموعهی ترانه های خیام تحسین شده، مردود و منفور بوده، تحریف شده، بهتان خورده، محكوم گردیده، حلاجی شده، شهرت عمومی و دنیاگیر پیدا كرده و بالاخره ناشناس مانده. اگر همه ی كتابهایی كه راجع به خیام و رباعیاتش نوشته شده جمع آوری شود، تشكیل كتابخانه ی بزرگی را خواهد داد. ولی كتاب رباعیاتی كه به اسم خیام معروف است و در دسترس همه میباشد مجموعه ای است كه عموماً از هشتاد الی هزار و دویست رباعی كم و بیش دربردارد؛ اما همه ی آنها تقریباً جُنگ مغلوطی از افكار مختلف را تشكیل میدهند.

حالا اگر یكی از این نسخه های رباعیات را از روی تفریح ورق بزنیم و بخوانیم، در آن به افكار متضاد، به مضمونهای گوناگون و به موضوعهای قدیم و جدید برمیخوریم؛ به طوری كه اگر یك نفر صد سال عمر كرده باشد و روزی دو مرتبه كیش و مسلك و عقیده ی خود را عوض كرده باشد قادر به گفتن چنین افكاری نخواهد بود. مضمون این رباعیات روی فلسفه و عقاید مختلف است از قبیل: الهی، طبیعی، دهری، صوفی، خوشبینی، بدبینی، تناسخی، افیونی، بنگی، شهوتپرستی، مادی، مرتاضی، لامذهبی، رندی و قلاشی، خدایی، وافوری... آیا ممكن است یك نفر اینهمه مراحل و حالات مختلف را پیموده باشد و بالاخره فیلسوف و ریاضیدان و منجّم هم باشد؟ پس تكلیف ما در مقابل این آش درهمجوش چیست؟ اگر به شرح حال خیام در كتب قدما هم رجوع بكنیم، به همین اختلاف نظر برمیخوریم.

 اساس كار ما روی یك مشت رباعی فلسفی قرار گرفته است كه به اسم خیام، همان ...


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: سه شنبه 14 ارديبهشت 1395برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها : (شهید بلخی ...)

شهيد بلخي، دردمندي بر درگاه ميعاد     

شهيد را نبايد در بارگاه شاهان يا در نوشته هاي تذکره نگاران جست ، که سيماي آن شاعر دردمند و آن حکيم ستيهنده تا هنوز از پس ابر هاي تيرة قرون جز در روشنايي آذرخش سروده هاي اندکش که ، به دست ما رسيده ، نمودار نيست . شهيد تا هنوز بر درگاه تاريخ و ادبيات ما به داد خواهي نشسته است هر چند که خود بر داد خواهي از زمانه با ترديد نگريستهاست و از احسنتها و آفرينها بوي ريا و دروغ شنيده . مگر اين سخن او که در باره شاعر دوست و همروزگارش " رودکي " گفته بود ، در مورد خودش مصداق ندارد ؟ به خود آگاهيش از زمانه بنگريم :

 

شاعرانرا خه واحسنت مد يح

رودکي راخه واحسنت هجيست

 

تاريخ ادبيات ما متأسفانه تا اکنون نتواسته است از استغراق در زندگينامه پردازي و ثبت و ضبط بيغرضانۀ رویداده ها ، گامي فراتر نهد و بر ميراث انديشنده گي و ابعاد معنويت زيستي و ارزشيابيهاي کلامي سخن سخنواران ...


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: جمعه 13 فروردين 1395برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها: ( از هر فیضیار )

یادی از مرحوم احمدشاه (ازهر فیضیار) شاعر, آهنگساز و درامه نویس

 

گر کنی یک نظاره می زیبد می زیب          برتو ای ماه پاره می زیبد می زیبد

شعر ازهر که حیرت انگیز است               گر بخوانی دوباره می زیبد می زیبد

 

از سروده های شادروان ازهر بجز از همین شعر که می گویند اولین آهنگ هنرمند همیشه جاودان کشور مرحوم احمد ظاهر بوده چیزی بیشتری نمیدانستم! بااینحال همیشه این سوال در ذهنم ایجاد می شد که چطور و چگونه درمیان سروده های هزاران شاعر پارسی گو, مرحوم احمدظاهر اولین آهنگش را از اشعار و سروده های ازهر انتخاب کرده است؟ آیا مرحوم "ازهر" فقط همین آهنگ را برای احمدظاهر ساخته است؟ آیا اشعار ازهر گاهی نشر گردیده است ؟هرچند میدانستم که ازهر از ملک سنائیست.چون محترم پروفیسور مسعود استاد دانشگاه کابل در کتاب" غزنی گنجی از آدمها"که درشرح حال اشخاص بارسوخ سالهای پسین غزنی تحریر نموده است. مختصرآ به معرفی "ازهر"پرداخته است؛همچنان مرحوم قانونوال الحاج غلام حضرت شهیم رئیس پیشین انجمن فرهنگی حکیم سنائی در اثر معروف خود تحت عنوان "مشعلداران ملک سنائی" ؛ مرحوم ازهر فیضیار را با زبان شعر چنین معرفی می کند:

 

ز ازهر فیضیار با سخاوت             بگویم تا نمائید خود قضاوت

 

ادیب و شاعر و فرزانه دلبر           همه حرفش بود با در برابر

 

برای رادیو تصنیف آهنگ                 همی کردی به طرز ناب فرهنگ

 

امابا تاسف که در هر دو اثر فوق الذکر حتا یک نمونه کلام از این شاعر عزیزی که میگویند اشعارش گاهی کاخ سوز و قصر شکن و گاهی هم آرام و دهکده ای است وجود ندارد. همچنان نه مطبوعات رسمی داخل کشور و نه مطبوعات بیرون مرزی یادی از این شاعر بزرگ ما نمیکردند حتا در برنامه های که در سالهای اخیر بمناسبت مرگ مرحوم احمد ظاهر از رادیوی بی بی سی پخش گردید, کوچکترین یادی از "ازهر" و نقش او به عنوان یک آهنگساز موفق صورت نگرفته.

اما خوشبختانه چند سال قبل در سایت فانوس که بمدیریت محترم دوکتور سیاسنگ نشر میگردید عنوانی" اگر بهار بیاید"توجه ام را جلب کرد. این نوشتار بقلم محترم عمر راوی تحریر گردیده بود. وی به عنوان دوست و یار نزدیک "ازهر" کوشیده است به بسیاری زوایای تاریک زیستنامه پربار هنری و فرهنگی ازهر روشنی اندازدکه من خلاصه آنرا خدمت خوانندگان تقدیم میدارم!

«زیادترین اشعار (ازهر) را قبل از مرگش یادداشت کرده بودم اما سیاهروز هفت ثور همه آنها را از من گرفت! شعر های دشمن کوب و رهایی جو که مطبوعات آنزمان هرگز حاضر به چاپ و نشر آن نبود.

ازهر شاعری بود خروشان چون رودباران کوهستانهای کشورش و اشعارش کاخ سوز و قصرشکن! اما ازهر هیچگاه اشعار اصلی و جدی خویش را چاپ نکرد . بر خلاف او در چند سال اخیر ...


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: چهار شنبه 27 اسفند 1393برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها:(سپهری)

سپهری شاعری خطرناک

  

  زمانى كه نادر نادرپور سرپرستى گروه ادب امروز راديو تلويزيون را به عهده داشت، مرا هم به همكارى دعوت كرد. يك شب در خانه نادرپور بودم. هشت كتاب سپهرى تازه درآمده بود. اولين بار بود كه همه اشعار يك شاعر نوپرداز در كتابى منتشر مى شد. نادرپور از اين كار سپهرى خيلى خوشش آمده بود و مى گفت كاش كتاب من هم اين طورى دربيايد. از من خواست كتاب را در برنامه «كتاب روز» راديو معرفى كنم. مسئول اين برنامه ابتدا حسين منزوى و بعداً احمد كسيلا بود. من مطلبى درباره هشت كتاب نوشتم.                                 

 نادرپور آن را خواند و گفت با خيلى از حرف هايت موافقم، اما اجازه بده اين مطلب پخش نشود، چون سهراب دوست من است و آدم حساس و زودرنجى هم هست. نوشته اى را كه مى خوانيد، همان مطلب است كه تقريباً بعد از سى سال براى اولين بار به جاى پخش از راديو، چاپ مى شود. تاريخ نگارش مطلب ۱۸/۵/۱۳۵۶ است. يعنى همان سال انتشار هشت كتاب. آن موقع من جوانى سى ساله بودم. جسارت ها و خامى هاى مرا مى بخشيد. البته من حالا اين طورى فكر نمى كنم.

 

•هشت كتاب

كليات اشعار سهراب سپهرى

ناشر: كتابخانه طهورى

سهراب سپهرى و فروغ فرخ زاد، از خطرناك ترين شاعران امروزند! سهراب سپهرى براى شاعرها خطرناك است و فروغ فرخ زاد براى شاعره ها. شعر شاعران جوان امروز را بيش از هر شاعرى شعر اين دو شاعر تهديد مى كند. شاعر جوان بخت برگشته اى ممكن است اصلاً اشعار سپهرى را نخوانده باشد، اما وقتى منتقد ادبى، شعرش را مى شنود، مى گويد تحت تاثير زبان سپهرى هستى! و شاعر جوان براى اينكه اين وصله به او نچسبد، مجبور است راه طبيعى خود را فراموش كند و دنبال زبانى بگردد كه به هيچ كس شبيه نباشد. به همين دليل شروع مى كند به بندبازى با كلمات. به طورى كه حرف هايش براى خودش هم نامفهوم مى شود! اگر شاعران جوان مى كوشند كه از زير تاثير سپهرى درآيند، سپهرى خودش اسير خودش است و نمى تواند از زير نفوذ شعر خودش درآيد! بهتر است به جاى هرگونه مقدمه چينى هشت كتاب سپهرى را ورق بزنيم و مسير شعرى او را بررسى كنيم.هشت كتاب نفيس ترين كتاب شعر امروز است و اولين كتابى است كه دربرگيرنده همه اشعار يك شاعر نوپرداز است. انتشارات طهورى كارش قابل تحسين است، اگرچه روى كتاب قيمت نزده است، گويا به هزار ريال آن را مى فروشد. اى كاش چنين كلياتى از شاعران ديگر نيز منتشر شود. با در دست داشتن چنين مجموعه اى خيلى خوب مى توان كار يك شاعر را نقد و بررسى كرد. سهراب سپهرى در هشت كتاب به ترتيب تاريخ جلو رفته است. اولين كتابش «مرگ رنگ» نام دارد و ۲۶ سال پيش چاپ شده است. در اين كتاب، سپهرى در آغاز راه است و زبانش شكل پيدا نكرده. و شعرش شبيه شعر بيشتر شاعران آن زمان است و در قالب چارپاره:.....


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: دو شنبه 20 بهمن 1393برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها : ( محمود درویش)

محمود درويش

 

خاطرات و دل‌نوشته‌هاي «محمود درويش» شاعر فلسطینی از سفرش به غزه

«به من اجازه داده شد تا بخشي از سرزمين‌ام را ببينم... غزه را‌... درنگ كن كه وطن همين‌جا است‌. ‌وطن همين احساسي است كه اكنون داري‌‌.» اين بخشي از خاطرات «محمود درويش» از نخستين سفرش به غزه است

 «مهدي فرطوسي» مترجم ادبيات عرب، نثر ادبي «تبعيدگاه تدريجي» اثر محمود درويش شاعر فقيد مقاومت را به صورت اختصاصي در اختيار خبرگزاري فارس قرار داده است

محمود درو‌يش در اين نثر از خاطرات اولين ديدارش از غزه نوشته و از تبعيدگاه و همه سختي‌هايي كه بر او گذشته سخن رانده است.

تبعيدگاهِ تدريجي

------------------

راه پايان نيافته تا به استعاره بگويم سفر آغاز شده است‌. پايانِ راه شايد آغاز راهي ديگر باشد و بدين‌سان دوگانه خروج و ورود تا بي‌كران خود را مي‌گستراند‌.

شش ساله بودم كه پا گذاشتم به ناشناخته‌ها ... در آن هنگام‌، ارتشي مدرن بر كودكي ما پيروز شد و تنها چيزي كه از غرب بر ما وزيد بوي شورِ دريا بود و غروبِ آفتابي طلايي بر فرازِ كشتزار‌هاي گندم و ذرت‌. تنها در سخنِ پيامبران داس‌ها جاي شمشيرها را مي‌گيرند. داس‌هاي ما، اما در دفاع از پيوندِ ابدي روستائيان خوش قلب و يگانه زميني كه مي‌شناسند و در دامانِ آن زاده شده‌اند، شكسته شد‌. داس‌هاي ما، در جنگ با بيگانگانِ تا بُنِ دندان مسلح شكستند. بيگانگاني كه هواپيماها و تانك‌ها به عشقِ ديرينه آنان به «سرزمينِ موعود» مشروعيت بخشيدند. قوُتِ كتاب از قدرت بود و قدرت نيازمندِ كتاب‌. حتا نخستين جنگ‌ها با جنگ عليه تاريخ و نمادها همراه بوده است‌. از همان دم، داوود جوشنِ جالوت را بر تن كرد و جالوت بود كه سنگ در فلاخن مي‌نهاد. اما كودكي شش ساله نيازمندِ تاريخ نبود تا بداند كه در پسِ پشتِ اين شامِ‌سياه چه سرنوشتِ مبهمي در پيش خواهد داشت . شبي كه از روستايي در تپه‌هاي جليل تا شمال ، همه چيز را در خود مي‌بلعيد:

ملتي كه نان گرمش را گرفته بودند و «اكنون»اش را تا به گذشته‌اي كه تنها راهِ فرا پيش بود فرو‌غلتد.

در آن‌جا ... در جنوبِ لبنان براي ما خيمه‌هايي برافراشتند كه به دمي آتش مي‌گرفتند و خاكستر مي‌شدند. از اين‌پس ، نام‌هاي ما تغيير خواهد يافت. از اين‌پس، ما همه...


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: دو شنبه 27 مرداد 1393برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها:( استاد صلاح الدین...)

استاد صلاح الدين سلجوقي دانشمند و فيلسوف برتر روزگار خويش

سخن از دانش مرد كبير و فيلسوف نامدار معاصر كشور استاد صلاح الدين سلجوقي است. دانشمندي كه حافظه نيرومند و دانش دايره المعارفي داشت.

خردمندي كه نه تنها در افغانستان، كه در كشورهاي همسايه و عربي به نام هاي فيلسوف و علامه اشتهار يافت.

استاد توانمندي كه از عجميان به عنوان يگانه استثنا در مجمع لغوي مصر به عضويت پذيرفته شد. مقامي كه بسيار از عرب ها را در آن جايگاه راهي نيست و سلجوقي يگانه عضو از كشور هاي غير عربي زبان، درآن مجمع لغوي بود.(1)

فرزانه يي كه همروزگارانش نبوغ برتر او را صحه گذاشتند و جامي عصرش خواندند. و در كتاب آثار هرات گفته شده است: سلجوقي روح بسيار داناي هرات است.(2) و مولوي محمد حنيف بلخي مي نويسد: او بيدليست پخته و ژرف،‌ حافظ شناس سرشار و مولانا دوست با معرفت بود.(3)

صلاح الدين سلجوقي در سال 1274 يا 1275 خورشيدي، 1313 قمري و 1896 ميلادي در كنار قلعه اختيار الدين در شهر هرات زاده شد، پدرش مفتي سراج الدين نام داشت او در شعر زماني سلجوقي، گاه مفتي و گاهي هم خطيب تخلص مي كرد. خانواده سلجوقي همه اهل علم و معرف بودند. آن گونه كه خود نوشته است:

من در هرات از يك عايله يي كه تا ياد مي دهند علما معقول و منقول بوده اند، به وجود آمده ام(4)

دانشمند بزرگ، فيلسوف والا، زبان دان و ديپلومات بزرگ گرديد. آثار ارجمندي در ادب و فلسفه و الهيات ايجاد كرد و در 16 جوزاي 1349 خورشيدي بدرود حيات گفت و در شهداي صالحين به خاك سپرده شد.

مقام و ابعاد شخصيت:

استاد صلاح الدين سلجوقي به عنوان نخبه ترين شخصيت علمي و فلسفي معاصر جامعه ما، عنصر شاذ ومنشور كثير الابعادي بود كه همروزگارانش به عنوان اديب، شاعر، منتقد، فقيه، محدث، مفسر، نويسنده، ديپلومات، مبلغ و فيلسوف مي شناختند.

شايد سلجوقي يگانه دانشمندي است كه نبوغ و استعداد و گستره دانشش سبب گرديده بود تا ...


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: سه شنبه 17 تير 1393برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها:(خواجه عبدالله انصاری)

خواجه عبدالله انصاری

ابو اسماعیل عبدالله پسر ابومنصور محمد انصاری هروی غروب روز جمعه دوم شعبان 396 هـ.ق در کهندز هرات از مادری که اهل بلخ بود تولد یافت. خانواده‏اش نسب به ابوایوب خالد بن یزید انصاری (وفات: 5 هـ.ق) صحابی معروف می‏رسانید. این ابوایوب همان کسی است که رسو ل اکرم (ص) هنگام هجرت از مکه به مدینه در خانه‏آش فرود آمد و به همین مناسبت میزبان خوشبخت را صاحب رحل خواندند.

عبدالله که فرزند محبوب خانواده بود، از همان سالهای کودکی از استادان فن، علم حدیث و تفسیر آموخت. از جمله استادانش یحیی بن عمار شیبانی را نام برده‏اند که از شیراز به هرات آمده و به تعلیم و تدریس مشغول بود و سعی داشت که سنت عرفا را با شریعت تطبیق دهد و این راه و روش در مشرب شاگردش نیز اثری پایدار به جا گذاشت. بنا بر مشهور در همان سنین، به یمن حافظه قوی جلب نظر کرد و در کسب مقدمات و حفظ قرآن و اشعار عربی امتیازی یافت.

هر چند استادانش شافعی مذهب بودند دیری نگذشت که مذهب حنبلی اختیار کرد. به سال 417 هـ.ق در 21 سالگی برای تکمیل تحصیلات به نیشابور رفت. سپس به طوس و بسطام سفر کرد و به سماع و ضبط حدیث همت گماشت. در سال 423 هـ.ق عازم سفر حج شد و بر سر راه مکه در بغداد توقف کرد تا مجلس درس ابومحمد خلال بغدادی (وفات: 439 هـ .ق) را درک کند. در بازگشت از سفر حج به زیارت ابوالحسن خرقانی (وفات: 425 هـ.ق) صوفی نامور نایل شد. این ملاقات در وی سخت مؤثر افتاد و ذوق عرفانی او را که به برکت تلقین پدر در وجودش جوانه زده بود به بار آورد. از دیگر مشایخ صوفیه عصر خود مانند شیخ ابوسعید ابوخیر نیز درک فیض کرد.

سرانجام به زادگاه خود بازگشت و در آنجا مقیم شد و تعلیم مریدان مشغول گردید. در روزگاری که امام الحرمین، فقیه شافعی مشهور، در نظامیه نیشابور فقه شافعی و کلام اشعری درس می‏داد با علم کلام مخالفت ورزید و درذم آن، کتاب نوشت. به همین سبب چند بار تهدید به قتل شد و ...


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: سه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها:( بیرنگ کهدامنی)

گرامیداشت ازشخصیتی که ناله می نوشت ... !

                    « دانی تو عمق دریا ؟ من آنچنان عمیقم

                                    یاد خدا ندانم ، در خود چنان غریقم ...

                                   بالله که خود ندانم ، آن به که تو نپرسی

                                   از دین مذهب من ، از راه و از طریقم »

 

در یازدهم دسامبر سال 2007 م  ، جامعۀ فرهنگی کشور مان ، محمد عاقل بیرنگ کوهدامنی ، شاعری ارجمند ، وارسته و هردم شهید  را که در روز های واپسین عمر خویش ، دفتر شعری را بنام ( من ناله می نویسم ) به یادگار گذاشت ، از دست داد .

      گرچه دست بیداد گر طبیعت ، از شاخسار پُر بار ادبیات پارسی خراسان زمین ، بار بار شاخه های زیبایی را شکسته بود ، که تا کنون جای خالی آنها پُر نشده است ، اما این بار نه یک شاخه ای را ، بلکه قامت تکدرخت غربت گزین ، تنومند و سر کشی را بخاک انداخت که هنوز هم جوان و سرشار از شور و شوق سرودن و سر بفلک کشیدن را داشت .

بیرنگ در سال 1330 هجری شمسی در شکردرۀ کوهدامن چشم به جهان گشود و درغربت سرای لندن ، از دنیای بیمروت و ما حول بی سخاوتیکه دلتنگش ساخته بود ، چنانچه خود میگفت :


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها : (رازق فانی )

همه جا دکان رنگ است...

  

"فانی به پای هیچ کسی خم نشد سرت

آخــر من از غـــــرور تو بربـــاد می شـــوم"

بیشتر فرهیخته گان باورمند اند که دانشمندان، نویسنده گان، و سخنوران هیچگاهی مرگ ندارند و همیش با آثار شان زنده اند که یکی هم "رازق فانی" غزلسرای معاصر کشور است.

"محمد رازق فانی" فرزند "محمد صدیق" در زمستان سال 1322 خورشیدی در گذر "بارانۀ" کابل چشم به جهان کشود. بعد از تکمیل دورۀ ابتداییه و ثانوی در کابل، تحصیلات عالی را تا سطح ماستری در رشتۀ اقتصاد در "بلغاریا" تمام نمود. فانی از سال 1340 خورشیدی به سرایش شعر آغاز نمود واز آن زمان، سروده هایش در صفحه های مجلات و جراید کابل اقبال چاپ یافته اند.

نخستین گزینه ی شعر فانی زیر نام »ارمغان جوانی«  در سال 1344 خورشیدی از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ وقت چاپ و حایز جایزۀ ادبی نیز گردیده است.

«بارانه»دومین اثر مستقل فانی در قالب داستان میانه، در سال 1363 خورشیدی اقبال چاپ یافت و دومین گزیدۀ شعر فانی زیر نام »پیامبر باران « در سال 1365 خورشیدی از سوی انجمن نویسنده گان افغانستان منتشر شد.

رازق فانی سوای سرایش شعر و داستان، طنز نیز می نوشت، چنانچه تعدادی از ...


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها:( پرویم اعتصامی)

پروین اعتصامی که نام اصلی او "رخشنده " است در بیست و پنجم اسفند 1285 هجری شمسی در تبریز متولد شد ، در کودکی با خانواده اش به تهران آمد . پدرش که مردی بزرگ بود در زندگی او نقش مهمی داشت...

" پدر پروین"

یوسف اعتصامی معروف به اعتصام الملک از نویسندگان و دانشمندان بنام ایران بود. وی اولین "چاپخانه" را در تبریز بنا کرد ، مدتی هم نماینده ی مجلس بود.

اعتصام الملک مدیر مجله بنام "بهار" بود که اولین اشعار پروین در همین مجله منتشر شد ، ثمره ازدواج اعتصام الملک ، چهار پسر و یک دختر است.

"مادر پروین"

مادرش اختر اعتصامی نام داشت . او بانویی مدبر ، صبور ، خانه دار و عفیف بود ، وی در پرورش احساسات لطیف و شاعرانه دخترش نقش مهمی داشت و به دیوان اشعار او علاقه فراوانی نشان می داد.

"شروع تحصیلات و سرودن شعر"

پروین از کودکی با مطالعه آشنا شد . خانواده او اهل مطالعه بود و وی مطالب علمی و فرهنگی به ویژه ادبی را از لابه لای گفت و گوهای آنان درمی یافت در یازده سالگی به دیوان اشعار فردوسی ، نظامی ، مولوی ، ناصرخسرو ، منوچهری ، انوری ، فرخی که همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسی به شمار می آیند ، آشنا بود و از همان کودکی پدرش در زمینه وزن و شیوه های یادگیری آن با او تمرین می کرد.

گاهی شعری از شاعران قدیم به او می داد تا بر اساس آن ، شعر دیگری بسراید یا وزن آن را تغییر دهد ، و یا قافیه های نو برایش پیدا کند ، همین تمرین ها و تلاشها زمینه ای شد که با ترتیب قرارگیری کلمات و استفاده از آنها آشنا شود و در سرودن شعر تجربه بیاندوزد.

هر کس کمی با دنیای شعر و شاعری آشنا باشد ، با خواندن این بیت ها به توانائی او در آن سن و سال پی می برد برخی از زیباترین شعرهایش مربوط به دوران نوجوانی ، یعنی یازده تا چهارده سالگی او می باشد ، شعر " ای مرغک " او در 12 سالگی سروده شده است:

 

ای مُرغک خُرد ، ز آشیانه

پرواز کن و پریدن آموز

تا کی حرکات کودکانه؟

در باغ و چمن چمیدن آموز

رام تو نمی شود زمانه

رام از چه شدی ؟ رمیدن آموز

مندیش که دام هست یا نه

بر مردم چشم ، دیدن آموز

شو روز به فکر آب و دانه

هنگام شب آرمیدن آموز

 

با خواندن این اشعار می توان دختر دوازده ساله ای را مجسم کرد که ...


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها:(عزیزنسین)

عزیز نسین از زبان خودش :

پدرم در سیزده‌سالگی از یکی از روستاهای آناتولی به استانبول آمد. مادرم هم وقتی خیلی بچه بود از روستای دیگری در آناتولی به استانبول آمد. آن‌ها مجبور بودند سفر کنند تا یک‌دیگر را در استانبول ببینند و ازدواج کنند تا من بتوانم به دنیا بیایم. حق انتخابی نداشتم، به همین دلیل در زمانی بسیار نامناسب، در کثیف‌ترین روزهای جنگ جهانی اول، سال 1915؛ و در یک جای بسیار بد به نام جزیره‌ی هیبلی، متولد شدم. هیبلی، ییلاق پولدارهای ترکیه در نزدیکی استانبول است و از آن جا که پولدارها نمی‌توانند بدون آدم‌های فقیر زنده بمانند، ما هم در آن جزیره زندگی می‌کردیم.

با این حرف‌ها نمی‌خواهم بگویم که آدم بدبختی بودم. برعکس، خوش‌شانسم که از یک خانواده‌ی ثروتمند، نجیب‌زاده و مشهور نیستم.

نام من «نصرت» بود. نصرت یک واژه‌ی عربی است به معنای «کمک خداوند». این اسم مناسب خانواده‌ی ما بود چون آن‌ها امید دیگری جز خدا نداشتند.

اسپارتاهای قدیمی، بچه‌های ضعیف و لاغرشان را با دست خود می‌کشتند و تنها بچه‌های قوی و سالم را بزرگ می‌کردند. اما برای ما ترک‌ها این فرایند انتخاب به وسیله‌ی طبیعت و جامعه انجام می‌شد. وقتی بگویم که چهار برادرم در کودکی مرده‌اند چون نتوانستند شرایط نامطلوب محیط را تحمل کنند، خواهید فهمید که چه‌قدر کله‌شق بودم که جان سالم به‌در بردم. اما مادرم در 26 سالگی مرد و این دنیای زیبا را برای قوی‌ترها گذاشت.

در کشورهای سرمایه‌داری، شرایط برای تاجرها مناسب است و در کشورهای سوسیالیستی برای نویسنده‌ها. یعنی کسی که عقل معیشت داشته باشد، باید در یک جامعه‌ی سوسیالیستی، نویسنده شود و در یک کشور سرمایه‌داری، تاجر. اما من با وجود این که در ترکیه، یک کشور خورده سرمایه‌دار، زندگی می‌کردم و هیچ کس در خانواده‌ام نمی‌توانست بخواند یا بنویسد، تصمیم گرفتم نویسنده شوم.

پدرم، مانند همه‌ی پدرهای خوب که شیوه‌ی فکر کردن را به فرزند خود یاد می‌دهند، به من توصیه کرد: «این فکر احمقانه‌ی نوشتن را فراموش کن و به فکر یک کار خوب و شرافتمندانه باش که بتوانی با آن زندگی کنی.» اما من حرفش را گوش نکردم.

کله‌شقی من هم‌چنان ادامه داشت. آرزو داشتم نویستده شوم و قلم دست بگیرم، اما به مدرسه‌ای رفتم که تفنگ به دستم دادند.

در سال‌های اول زندگیم نتوانستم کارهایی انجام دهم که دوست داشتم و به کارهایی که می‌کردم علاقه‌مند نبودم. می‌خواستم نویسنده شوم اما سرباز شدم. در آن زمان، تنها مدرسه‌هایی که بچه‌های فقیر و بی‌پول می‌توانستند در آن‌ها مجانی درس بخوانند، مدرسه‌های نظامی بود، بنابراین مجبور شدم وارد یکی از این مدرسه‌ها شوم.

سال 1933

مانند همیشه دیر رسیدم، این‌بار همه‌ی اسم‌های قشنگ تمام شده بود و هیچ اسم فامیلی نبود که بتوانم به آن افتخار کنم. مجبور شدم «نسین» را بپزیرم. نسین یعنی «تو چی هستی؟» می‌خواستم هر بار که اسمم را صدا می‌کنند، به این فکر کنم که در واقع چی هستم.

در سال 1937 افسر شدم، ناپلئون شدم. باور نمی‌کنید! تازه من 


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: چهار شنبه 6 شهريور 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها: ( عطار نیشابوری)

 

 

فريدالدين ابو حامد محمد بن ابوبكر ابراهيم بن اسحاق عطار نيشابوري، يكي از شعرا و عارفان نام آور ايران در اواخر قرن ششم و اويل قرن هفتم هجري قمري است. بنا بر آنچه كه تاريخ نويسان گفته اند بعضي از آنها سال ولادت او را 513 و بعضي سال ولادتش را 537 هجري.ق، مي دانند. او در قريه كدكن يا شادياخ كه در آن زمان از توابع شهر نيشابور بوده به دنيا آمد. از دوران كودكي او اطلاعي در دست نيست جز اينكه پدرش در شهر شادياخ به شغل عطاري كه همان دارو فروشي بود مشغول بوده كه بسيار هم در اين كار ماهر بود و بعد از وفات پدر، فريدالدين كار پدر را ادامه مي دهد و به شغل عطاري مشغول مي شود. او در اين هنگام نيز طبابت مي كرده و اطلاعي در دست نمي باشد كه نزد چه كسي طبابت را فرا گرفته، او به شغل عطاري و طبابت مشغول بوده تا زماني كه آن انقلاب روحي در وي به وجود آمد و در اين مورد داستانهاي مختلفي بيان شده كه معروفترين آن اين است كه:

"روزي عطار در دكان خود مشغول به معامله بود كه درويشي به آنجا رسيد و چند بار با گفتن جمله چيزي براي خدا بدهيد از عطار كمك خواست ولي او به درويش چيزي نداد. درويش به او گفت: اي خواجه تو چگونه مي خواهي از دنيا بروي؟ عطار گفت: همانگونه كه تو از دنيا مي روي. درويش گفت: تو مانند من مي تواني بميري؟ عطار گفت: بله، درويش كاسه چوبي خود را زير سر نهاد و با گفتن كلمه الله از دنيا برفت. عطار چون اين را ديد شديداً متغير شد و از دكان خارج شد و ...


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها:( هلالی)

بَدرالدین (نورالدین) هِلالی جَغتائی اَستَرآبادی یکی از شاعران پارسی‌گوی سده ۹ خورشیدی بود.

برجسته‌ترین اثر او مثنوی شاه و درویش (شاه و گدا) است که به زبان آلمانی نیز ترجمه شده‌است. اهمیت هلالی به خاطر غزل‌های لطیف و پرمضمون و خوش آهنگ اوست که مجموع آن نزدیک به ۲۸۰۰ بیت است. قصیده‌های هلالی کم‌ارزش هستند که یکی از آنها را در ستایش عبیدالله خان ازبک سردوه است که گویا از ترس بوده است.

وی اهل استرآباد (گرگان کنونی) و بزرگ‌شدهٔ این شهر بود و در نوجوانی به هرات رفت.  


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: دو شنبه 10 تير 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها:( ابونصر فارابی)

ابونصر محمد بن محمد طرخانی ملقب به فارابی، در حدود سال ۲۵۷هجری قمری/ ۸۷۰میلادی در دهکدهٔ «وسیج» از ناحیهٔ پاراب (فاراب) در فرارود (شهر اُترار کنونی در جنوب قزاقستان) یا پاریاب (فاریاب) خراسان در افغانستان کنونی به دنیا آمد.دهخدا به نفل از بدیع الزمان فروزانفر می‌نویسد:«اسم پدراو طرخان و نام جدش اوزلوغ است. درشرح زندگی فارابی مطلبی که بر جریان واقعی زندگی دوران طفولیت و جوانی وی باشد در کتابها وجود ندارد. ابن ابی اصیبعه دو خبر متناقض درباره او نقل می‌کند: اول اینکه فارابی در آغاز کار نگهبان باغی در دمشق بودو دوم اینکه، در عنفوان جوانی به قضاوت مشغول بود و چون به معارف دیگر آشنا شد، قضاوت را ترک کرد و با تمام میل به طرف معارف دیگر روی آورد. »در جوانی برای تحصیل به بغداد رفت و نزد «متی بن یونس» به فراگرفتن منطق و فلسفه پرداخت. سپس به حرّان سفر کرد و به شاگردی «یوحنا بن حیلان» درآمد.

از آغاز کار، هوش سرشار و علم آموزی وی سبب شد که همه موضوعاتی را که تدریس می‌شد، به خوبی فرا گیرد. به زودی نام او به عنوان فیلسوف و دانشمند شهرت یافت و چون به بغداد بازگشت، گروهی از شاگردان، گرد او فراهم آمدند که «یحیی بن عدی» فیلسوف مسیحی یکی از آنان بود.

در سال ۳۳۰هجری قمری/۹۴۱میلادی به دمشق رفت و به «سیف الدوله حمدانی» حاکم حلب پیوست و در زمره علمای دربار او درآمد. فارابی در سال ۳۳۸هجری قمری/۹۵۰میلادی در سن هشتاد سالگی در دمشق وفات یافت. عده ایی بر این باورند که ابونصر هنگامی که از دمشق به عسقلان می‌رفت به دزدان برخورد. ابونصر گفت:« هر آنچه از مرکب، سلاح، لباس ومال هست بگیرید و با من کاری نداشته باشید.» آنها نپذیرفتند و قصد کشتن او کردند. ابونصر به ناچاربا آنها جنگید و کشته شد.امرای شام از حادثه با خبر شدند. ابونصر را دفن کردند و دزدان را بر سر قبر او دار زدند.

مورخان اسلامی معتقدند که فارابی فردی زهد پیشه و عزلت‌گزین و اهل تامل بود. اعراض او از امور دنیوی به حدی بود که با آن که سیف الدوله برایش از بیت‌المال حقوق بسیار تعیین کرده بود، به چهار درهم در روز قناعت می‌ورزید.

 

 


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها:( رودکی )


ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم‌ بن عبدالرحمن‌ بن آدم متخلص به رودکی و مشهور به استاد شاعران (زادهٔ ۲۴۴، رودک - درگذشتهٔ ۳۲۹ هجری قمری) نخستین شاعر مشهور در دورهٔ سامانی در سدهٔ چهارم هجری قمری و استاد شاعران این قرن است.

او در روستایی به‌نام بَنُج رودک (پنجکنت در تاجیکستان امروزی) در ناحیه رودک در نزدیکی نخشب و سمرقند به دنیا آمد.

رودکی را نخستین شاعر بزرگ پارسی‌گوی و پدر شعر پارسی می‌دانند که به این خاطر است که تا پیش از وی کسی دیوان شعر نداشته‌است ...از تمام آثار رودکی که گفته می‌شود بیش از یک میلیون و سیصد هزار بیت و نیز شش مثنوی بوده‌است، فقط ابیاتی پراکنده به همراه چند قصیده، غزل و رباعی باقی‌مانده‌است.

 

زندگی و مرگ :

او زاده نیمه دوم سده سوم هجری بود. رودکی در دربار امیر نصر سامانی بسیار محبوب شد و ثروت بسیاری به دست آورد. می‌گویند رودکی در حدود یک صدهزار بیت شعر سروده است و درموسیقی، ترجمه و آواز نیز دستی داشته‌است.

رودکی در سه سال پایانی عمر مورد بی مهری امرا قرار گرفته بود. او در اواخر عمر به زادگاهش بنجرود بازگشت و در همانجا به سال ۳۲۹ هجری (۹۴۱ میلادی) در گذشت.

او مدح‌کننده امیر سعید نصر بن احمد اسماعیل(۳۰۱-۳۳۱ (هجری)) امیر سامانی، ابوجعفر احمد بن محمد بن خلف بن لیث یا بانویه امیر صفاری(۳۱۱-۳۵۲ (هجری))، ماکان پسر کاکی سردار دیلمی و خواجه ابوالفضل بلعمی وزیر سامانیان-که رودکی را به نظم کلیله دمنه انگیزاند- بوده‌اند. درباره صله‌های گرانی که او از ماکان گرفت خود چنین سرود: 

بدا میر خراسانش چل هزار درم                   وزو فزونی یک‌پنج میر ماکان بود

رودکی فرزندی به نام عبدالله داشته‌است که در بیشتر تذکره‌ها پیش از نام خودش می‌آمده و از این رو به ابوعبدالله معروف شده بود. 

شاعری رودکی : 

رودکی در بسیاری از موارد از اولین‌ها در ادبیات پارسی است. او آثار بسیاری را خلق نمود که متاسفانه جز پاره‌ای از آنها بدست مان نرسیده‌است. شمس قیس رازی در کتاب المعجم فی معاییر اشعار عجم خود رودکی را آفرینندهٔ رباعی دانسته و آغاز شاعری رودکی را از آنجا می‌داند که وی صدای شادی کودکی که درحال گردو بازی کردن بود را می‌شنود که از فرط شادی بابت هنر بازی خود زبان شاعری وی گشوده شده و با کلامی آهنگین می‌گوید: «غلتان غلتان همی رود تا بن گو». دولتشاه سمرقندی (قرن نهم) در تذکرهٔ معروف خود آن کودک را پسر یعقوب لیث سر سلسلهٔ صفاریان می‌داند. و شاعر با شنیدن آهنگ این کلام تحت تاثیر قرار گرفته و به خانه می‌رود و بر همان وزن به شاعری می‌پردازد. و از آنجا که اشعارش در دوبیت بودند به رباعی معروف می‌شوند. به هر حال او را مبتکر قالب رباعی دانسته‌اند. 

 

موسیقی و رودکی :

در تذکره‌ها آمده رودکی چنگ نواز بوده‌است. می‌گویند توان و چیرگی رودکی در شعر و موسیقی به اندازه‌ای بوده‌است که نیروی افسونگری شعر و نوازندگی وی در ابونصر سامانی چنان تأثیر گذاشت که وی پس از شنیدن شعر «بوی جوی مولیان» بدون کفش، هرات را به مقصد بخارا ترک کرد. این داستان که در کتاب چهار مقاله از نظامی عروضی آمده‌است بر این قرار است که امیرنصر سامانی (یا امیری دیگر) از بخارا به هرات می‌رود و دلبستهٔ هوای هرات می‌گردد. بازگشت به بخارا را چنان فصل به فصل عقب می‌اندازد که مدت چهارسال او و ملازمانش در هرات می‌مانند. لشکریانش که دلتنگ بخارا شده بودند به رودکی که در آن زمان نزد امیرمحتشم و مقبول القول بود روی آورده و به او گفتند اگر هنری بورزد و شاه را به بازگشت به بخارا ترغیب کند پنجاه هزار درم به او پاداش می‌دهند. رودکی نیز می‌دانست در این هوای لطیف نثر کارگر نیست و باید چیزی بسراید و بنوازد که از هوای هرات لطیف تر بنماید. از این رو قصیده‌ای می‌سراید و هنگامی که امیر سامانی صبوحی کرده بود، چنگ نواخته و آن تصنیف را با آواز می‌خواند. و امیر چنان تحت تاثیر قرار می‌گیردکه بدون آنکه کفش را در پایش کند سوار بر اسب می‌شود و مستقیم به سوی بخارا می‌تازد. و نقل است که کفش‌هایش را تا دو فرسنگ دنبال او می‌بردند. و رودکی پنجاه هزار درم از لشکریان می‌گیرد. آن قصیده اینگونه‌است: 

بوی جوی مولیان آید همی                 یاد یار مهربان آید همی

ریگ آموی و درُشتی‌های او              زیرپایم پرنیان آید همی

آب جیحون از نشاط روی دوست         خنگ ما را تا میان آید همی

ای بخارا، شاد باش و دیر زی            میر زی تو شادمان آید همی

میر سرو است و بخارا بوستان           سرو سوی بوستان آید همی

میر ماه ست و بخارا آسمان               ماه سوی آسمان آید همی

او برای سروده‌های آهنگین خود یک راوی داشته که نامش احتمالا مج یا ماج که اشعار رودکی را با صدای خوش می‌خوانده‌است. خود رودکی در شعر خود از او بنام مج یاد می‌کند. اما فرهنگ انجمن آرای ناصری نام اورا ماج ثبت کرده‌است.

 

آثار :

رودکی با وجود تقدم نسبت به شاعران بزرگ ایران زمین از پرکارترین‌ها نیز بشمار می‌رود. ابیات او در گزارش‌های رشیدی سمرقندی، جامی در بهارستان، نجاتی و شیخ منینی و مولفان «حبیب السیر» و «زینت المجالس» و مفتاح التواریخ در همه و همه تعداد ابیات رودکی بیش از یک میلیون محاسبه کرده‌اند که آمار ارائه شده اندکی در شمار با هم متفاوت است. 

 

کلیله و دمنه :

مهم‌ترین اثر او کلیله و دمنه منظوم است. جز آن سه مثنوی از او به ما رسیده و از بقیه اشعارش جز اندکی نمانده‌است. کلیله و دمنه در اصل کتابی ست هندی که در دورهٔ ساسانیان به دستور بزرگمهر و به وسیله برزویه طبیب به پارسی میانه ترجمه شد. و داستانیست رمز آمیز از زبان حیوانات. روزبه دادویه مشهور به ابن مقفع پس از اسلام آن را به عربی برگرداند و همان اثر ابن مقفع یا متن پهلوی بتوسط رودکی به شعر فارسی در آمد. نصرالله منشی از معاصران بهرامشاه غزنوی نیز در سدهٔ ششم ترجمهٔ ابن مقفع را به نثر پارسی کشید. داستان منظوم شدن کلیله و دمنه به توسط رودکی در شاهنامه نیز منقول است. شیخ بهایی در کتاب کشکول خود آورده‌است که منظومهٔ کلیله و دمنهٔ رودکی مشتمل بر دوازده هزار بیت بوده‌است. اینک نمونه‌ای از ابیات باقیمانده از منظومهٔ کلیله و دمنهٔ رودکی: 

دمنه را گفتا که تا این بانگ چیست                با نهیب و سهم این آوای کیست؟

دمنه گفت اورا: جز این آوا دگر                  کار تو نه هست و سهمی بیشتر

آب هرچه بیشتر نیرو کند                         بند ورغ سست بوده بفگند

دل گسسته داری از بانگ بلند                    رنجکی باشدت و آواز بلند

 

سندبا د نامه :

از دیگر آثار رودکی می‌توان به سندبادنامه اشاره نمود. اثر سندبادنامه هم از اصلی هندی بوده که از عصر ساسانیان به ایران شده و از ایران به ادبیات عرب و اروپا راه یافته‌است. سندبادنامه در دوره سامانیان به فرمان نوح بن نصر سامانی به فارسی ترجمه گشت. هم اکنون تنها یک سندبادنامه دردست داریم که تهذیب کاتب سمرقندی می‌باشد و اصل آن نوشتهٔ ابوالفوارس قنازری ست. مطابق پژوهش‌های پاول هرن شرق شناس مشهور آلمانی مربوط به سندبادنامهٔ رودکی است 

آن گرنج و آن شکر برداشت پاک        وندر آن دستار آن زن بست خاک

آن زن از دکان فرود آمد چو باد          پس فلرزنگش بدست اندر نهاد

یا این بیت: 

تا به خانه برد زن را با دلام               شادمانه زن نشست و شادکام

 

اشعار غنایی :

عمدهٔ اشعار غنایی رودکی را غزل‌ها و رباعی‌های وی تشکیل می‌دهند. این اشعار که برپایهٔ دم غنیمت شمری و خوشی و گذران زندگی و معاشقه استوار است شباهت زیادی با اشعار هوراس و آناکرئون و ابونواس دارد و در حقیقت تجدیدگر راهی ست که از اپیکور آغاز شده در ایران به رودکی رسیده و از همین راه به دست خیام و حافظ سپرده شده است. خمریات او بسیار شبیه به خمریات ابونواس است. در این گونه خمریات و نیز در اوصاف طبیعت و زیبایی‌های جهان او بسیار موفق عمل نموده که این موفقیت را در تاثیر بر متاخرین می‌توان جست. علت اصلی موفقیتش را می‌توان در ذوق بالا در تصویرسازی و تشبیهات دقیق و لطیف دانست. همین تشبیهات و جلوه‌های رنگارنگ و گوناگون طبیعت در شعر رودکی راه را برای شاعرانی مانند منوچهری دامغانی در وصف طبیعت گشود. یک مورد از خمریات معروف رودکی بدین قرار است:

بیار آن می‌که پنداری روان یاقوت نابستی        و یا چون برکشیده ابر پیش آفتابستی

سحابستی قدح گویی و می‌قطرهٔ سحابستی        طرب گویی که اندر دل دعای مستجابستی

اگر می‌نیستی یکسر همه دل‌ها خرابستی                   اگر در کالبد جان را ندیدستی شرابستی 

 

مدایح :

اولین مدیحه در پارسی ظاهرا در سیستان بوسیله محمد سگزی و بسام کرد سروده شد. که در مدح یعقوب لیث بود  رودکی نیز مانند غالب شعرا شاعری درباری بود و درمدح و تکریم شاهان و فضلا بیت می‌سرود. مدایح او غالبا بصورت قصیده اند. گاهی تنها در پایان قصیده چند بیت در مدح کسی نیز گفته و اضافه می‌شود و گاهی نیز قصاید بلند بالایی در مدح بزرگان در اشعار او دیده می‌شود. مهمترین و معروفترین مدیحهٔ او در مدح ابوجعفر احمد بن محمد امیر سیستان است و با این مطلع آغاز می‌شود ((مادر می‌را بکرد باید قربان              بچهٔ اورا گرفت و کرد به دندان). او بجز مدایح مراثی و هجویاتی نیز دارد که البته تعدادشان چندان زیاد نیست. او در مدح بسیار میانه رو بوده و اثری از تملق و چاپلوسی در مدحیاتش نمی‌توان یافت. از مراثی معروف او نیز دو مورد که برای شهید بلخی و خواجه مرادی سروده شده‌است شهرت دارد.

در شعر رودکی پند و اندرز و سخنان حکیمانه نیز به وفور یافت می‌شود که همین گونه در شعر کسایی مروزی و فردوسی و ناصرخسرو نیز آمده‌است. بیشتر پند و اندرزهای رودکی اخلاقی و درباب هوشیاری و هشدار است که خواننده را به پندگیری و عبرت آموزی از جهان وا می‌دارد: 

زمانه پندی آزادوار داد مرا                          زمانه را چو نکو بنگری همه پند است

به روز نیک کسان گفت تا که غم نخوری        بسا کسا که به روز تو آرزومند است

زمانه گفت مرا: خشم خویش دار نگاه             کرا زبان نه به بند است پای دربند است

 

نابینایی رودکی :

برخی از نویسندگان همانند محمد عوفی در لباب‌الالباب رودکی را کور مادرزاد دانسته‌اند، همچنین قدیمی‌ترین منبع، رودکی را اکمه (کور مادرزاد) خوانده‌است. ولی برخی تنها از نابینایی او سخن گفته‌اند، چنانکه ابوزراعه گرگانی می‌گوید: 

اگر به کوری چشم او بیافت گیتی را              ز بهر گیتی من کور بود نتوانم

و نیز دقیقی می‌گوید:

 


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: جمعه 2 فروردين 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها:( بابا طاهز عریان)

باباطاهر معروف به باباطاهر عریان، عارف، شاعر و دوبیتی سرای اواخر سده چهارم و اواسط سده پنجم هجری (سده ۱۱م) ایران و معاصر طغرل بیک سلجوقی بوده‌است. بابا لقبی بوده که به پیروان وارسته می‌داده‌اند و عریان به دلیل بریدن وی از تعلقات دنیوی بوده‌است.

برخی معتقدند ترانه ها یا دو بیتی‌های باباطاهر در بحر هزج مسدس محذوف و به لری سروده شده‌است. برخی محققان زبان وی را راژی و یا راجی و رازی دانسته‌اند که از گویش‌های قدیمی اهالی ری هستند. دو قطعه و چند غزل و مجموعه کلمات قصار به زبان عربی از آثار دیگر اوست. کتاب سرانجام شامل دو بخش عقاید عرفا و صوفی و الفتوحات الربانی فی اشارات الهمدانی است. پنج نمونه از رباعیات بابا طاهر: 

مو آن رندم که نامم بی قلندر              نه خون دیرم نه مون دیرم نه لنگر

چو روز آیه بگردم گرد گیتی             چو شو گرده به خشتی وانهم سر

 

ز دست دیده و دل هر دو فریاد            که هر چه دیده وینه دل کنه یاد

بسازم خنجری نیشش ز پولاد             زنم بر دیده تا دل گرده آزاد

 

خداوندا که بوشم با که بوشم               مژه پر اشک خونین تا که بوشم

همم کز در برانن سو ته آیم               تو کم از در برانی واکه بوشم

 

هزارت دل بغارت برده ویشه             هزارانت جگر خون کرده ویشه

هزاران داغ ویش از ویشم اشمر                   هنی نشمرده از اشمرده ویشه

 

چه خوش بی مهربونی هر دوسر بی              که یک سر مهربونی دردسر بی

اگر مجنون دل شوریده ای داشت                  دل لیلی از او شوریده تر بی

 

از خاندان و تحصیلات و زندگی بابا طاهر اطلاعات صحیحی در دسترس نیست اما  


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها : ( استاد کمال الدین بهزاد )

       

   کمال الدین بهزاد در حدود سال 1455 م در شهر هرات باستان چشم به جهان گشود وی تعلیمات اش را در کتابخانه هرات در نزد میرک نقاش به اتمام رساند ـ در اندک وقت در صورتگری و نقاشی مهارت تمام پیدا می کند ـ در اواخر سالهای هفتادم قرن پانزده تا سال 1507 م در کتابخانه سلطان حسین بایقرا به مصوری و تزئین کتاب مشغول می شود و در سال 1487م کتابدار آن می گردد ـ با سعی کارمندان این کتابخانه صنعت تزئین کتاب به پایه بلندی میرسد ـ در سال 1512م اسمیعل صفوی هرات را تصرف می نماید و درسال 1520 م بهزاد را به تبریز که پایتخت او بود می برد ـ بهزاد در کتابخانه شاهی تبریز خدمت کرده به ولیعهد اسمیل صفوی طهماسب صورت کشی یاد میدهد در سال 1524 م اسمیعل صفوی وفات نموده و بجای او پسر دوازده ساله اش طهماسب به تخت می نشیند ـ بهزاد دسیسه بازیهای اهل دربار را قبول نکرده به زادگاه مقدش باز میگردد .

       استاد کمال الدین بهزاد یکی از تابناکیترین اختران راه هنر که در شرق به لقب مانی ثانی ودر غرب به رافایل شرق شهرت دارد ابتکارات هنری گوناگون و مختلف الموضوعی از خود بجا گذشته . آثار هنری بهزاد شامل نمایش گذشتن قهرمانان افسانوی رزم و بزم طبقه قدرتمند منظره های از طبیعت دل انگیز لوحه های پرجاذبه عشقی و تصاویری از مردمان زحمتکش ان دوران می باشد . وی استفاده از رنگهای روشن و ظریف و لطیف را در برابر رنگهای اصلی پر تاثیر دوست داشته رنگهای روشن را غالباً در برابر رنگهای تیره چون سرخ بکار می برده است ـ استاد بهزاد بسیاری از آثر های رزمی و رومانتیکی ادبیات فارسی و کتابهای تاریخی را زینت و تزئین کرده است ـ قدیمی ترین آثار بدست آمده ء بهزاد بوستان سعدی است که آنرا سلطان علی مشهدی در سال 1478م به رشته تحریر در آورده و بهزاد آنرا به شکل نفیسی تزئین نموده که اثر مذکور فعلاً در کتابخانه چستربیتی دوبلین نگهداری می شود .

      بنا به خواهش سلطان حسین بایقرا در سال 1478م بار دیگر ... 


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

شخصیت ها:( رابعه بلخی)

 

رابعه بلخی، یا رابعکعب قزداری هم عصر شاعر و ا ستاد شهیر  دری “رود کی” بود و در نیمه اول قرن چهارم د ر بلخ باستان حیات داشت ، پدر ا و  در دوره سلطنت سامانیان در سیستان ، بست ، قندهار و بلخ حکومت می کرد . تاریخ تولد رابعه در دسترس نمی باشد اما به توسط توجهات بی حد پدر به تمام علوم زمانه خویش احاطه پیدا نموده و بزبان فارسی و عربی شعر می سروده او در امر اسپ سواری و هنر رزم شمشیر نیز مهارت داشت. اکنون از رابعه هفت غزل و چهار دوبیتی و دو بیت مفرد باقیمانده که مجموعاً پنجاه و پنج بیت است و مابقی اشعارش که کاملا عاشقانه بوده بدست برادرش حارث از میان رفته است.

عطار نیشابوری شرح رابعه را در مقاله بیست و یکم الهی نامه خود در ۴۲۸ بیت شعرتحت عنوان حکایت رابعه دختر کعب آورده است. روایت عطار به بخشی از زندگی رابعه بعد از دوران مرگ پدرش تا مرگ تراژیک خود رابعه می پردازد .جریان عشق رابعه و مرگش از غم انگیزترین داستانهای عاشقی است که در سرتاسر جهان وجود داشته و به رغم این داستان هنوز ناشناخته مانده است. 

با وجود آنکه رابعه در ولایت بلخ زیست و مقبره اش نیز اکنون در ولایت بلخ میباشد اما هنوز مردم افغانستان از جریان زندگی این شاعرۀ پر آوازه کمتر اطلاعی در دست دارند. در اینجا کوشش شده تا منبعی موثق را برای معرفی زندگی رابعه بلخی گزینش کنیم که بهتر از همه روایت عطار شاعر توانا را در مورد رابعه بلخی انتخاب کردیم که تقدیم تان می گردد:

 

 

 


ادامه مطلب
نويسنده: فضل حق فکرت تاريخ: جمعه 1 دی 1391برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید! در این وبلاگ - اشعار.داستان ها.طرح های ادبی خودم وهم چنان گزیده اشعار.داستان ها.طنزها.طرح های ادبی وسایرگزیده های ادبی وهنری دیگران به نشر می رسد.

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to f.fekrat.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com